جدول جو
جدول جو

معنی عن قریب - جستجوی لغت در جدول جو

عن قریب
به زودی، به همین زودی، به همین نزدیکی، زود باشد که
تصویری از عن قریب
تصویر عن قریب
فرهنگ فارسی عمید
عن قریب
به زودی زود باشد که بزودی بهمین زودی بهمین نزدیکی زود زود باشد که: تبه گردد آن مملکت عن قریب کزو خاطر آزده آید غریب. (بوستان. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار
عن قریب
((عَ قَ))
به زودی
تصویری از عن قریب
تصویر عن قریب
فرهنگ فارسی معین
عن قریب
به زودی
تصویری از عن قریب
تصویر عن قریب
فرهنگ واژه فارسی سره
عن قریب
بزودی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عماقریب
تصویر عماقریب
پس از اندک مدت، به زودی، در این نزدیکی، عمّاًقریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عماقریب
تصویر عماقریب
پس از اندک مدت، به زودی، در این نزدیکی
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ماهی دریا. (از دزی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
حاجب علی قریب، یا امیر علی خویشاوند. از امرای بزرگ دربار سلطان محمود غزنوی. رجوع به حاجب (علی بن قریب...، شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
نوعی است از ماهی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تِ قَ)
امری که خود بلاواسطه و بدون فاصله در وجود معلول مؤثر باشد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی). و رجوع به علت شود
لغت نامه دهخدا
(وَ مَ دَ)
مرکّب از: عن، حرف جر + ما، زائد + قریب، در زمان کمی. در این نزدیکی. بزودی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ پُ لُ دَ)
عن قریب. مرکب ازعن + قریب. بزودی. بهمین زودی. بهمین نزدیکی. زود. زود باشد که. در این نزدیکی. تا نه دیر:
به اعتماد وفا نقد عمر صرف مکن
که عنقریب تو بی زر شوی و او بیزار.
سعدی.
که سالوک این منزلم عنقریب
بد از نیک نادر شناسد غریب.
سعدی.
تبه گردد آن مملکت عنقریب
کز او خاطرآزرده گردد غریب.
سعدی.
عنقریب بود که آن سرای و خانه بر سر خداوندش فرودآید و خراب گردد. (تاریخ قم ص 148).
این چنین پرده برانداز که او را دیدم
عنقریب است که رسوای جهانم دارد.
میرزا محمدقلی میلی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنقریط
تصویر عنقریط
یونانی تازی گشته سر هشتپا از آبزیان
فرهنگ لغت هوشیار
بزودی پس از اندک مدت: آن غمام عما قریب منجلی گردد. توضیح تلفظ و تحریر این کلمه بصورت عما قریب غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهد قریب
تصویر عهد قریب
زمان نزدیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت قریب
تصویر علت قریب
انگیزه بی میانجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنقریب
تصویر عنقریب
بهمین زودی، بهمین نزدیکی، بزودی
فرهنگ لغت هوشیار